پایه اول عمومی (1.5MB)
پایه دوم تجربی، ریاضی (1.8MB)
پایه سوم تجربی، ریاضی و انسانی (2.5MB)
پایه اول عمومی (1.5MB)
پایه دوم تجربی، ریاضی (1.8MB)
پایه سوم تجربی، ریاضی و انسانی (2.5MB)
پایه اول عمومی (1.14MB)
پایه دوم تجربی، ریاضی و انسانی (2.87MB)
پایه سوم تجربی، ریاضی و انسانی (2.85MB)
پایه چهارم تجربی و ریاضی (3.63MB)
پایه دوم تجربی، ریاضی و انسانی (1.73MB)
پایه سوم تجربی و ریاضی (1.30MB)
پیش دانشگاهی تجربی و ریاضی (1.17MB)
ادامه مطلب ...الدرس : الخامس: درس پنجم
اَلمسلمونَ أساتِذةُالحَضارةِالجدیدةِ: مسلمانان استادان تمدن جدید هستند
إنّ لِلْمسلمینَ فَضْلاً عظیماً علی الحَضارةِ الجدیدةِ. و قد أثبتَ مؤرِّخو العلومِ الحدیثةِ من الغربییّن أنّه لولا المسلمونَ لَضاعَ أکثَرُ العلومِ القدیمةِ و لَتَأخّرتْ نَهْضةُ أوروبّا الحدیثةُ سِنینَ .
مسلمانان حقّ بزرگی بر تمدن جدید دارند. و تاریخ نویسان غربی علوم جدید ثابت کرده اند که اگر مسلمانان نبودند بیشتر علوم قدیم از بین می رفت و حرکت علمی اروپای جدید سال ها عقب می ماند .
فحینما سَطَعَتْ حضارةُ المسلمینَ فـی الأندَلُسِ، أﻯ فـی القرَنِ الثالثِ و الرابعِ لِلْهجرةِ ،کانت أوروبّا غارقةً فـی بحر الْهَمَجیَّةِ.
و زمانی که تمدن مسلمانان در اسپانیا درخشید، یعنی در قرن سوم و چهارم هجری ،اروپا در دریای بی فرهنگی غرق بود .
و عندما أرادوا إلْقاءَ رِداءِ الجَهْلِ عن أکتافِهم اتَّجَهوا إلى المسلمینَ یتعلّمون منهم، لِأنّهم لم یَجِدوا غیرَهم نِبْراساًیُسْتَضاءُ .
و هنگامی که خواستند لباس نادانی را از شانه هایشان بیندازند،به طرف مسلمانان روی آوردند در حالی که ازآنها آموزش می دیدند، زیرا آنان غیر از مسلمانان چراغی پیدا نکردند که از آنها بهره مند شوند.
ففی سنةِ 1130م اُسِّسَتْ فـی طلیطلةَ مدرسةٌ لِلتَّرجَمةِ نَقَلت من العربیَّةِ إلى اللاتینیّة أشهَرَ مُصَنَّفات المسلمینَ، و عندئذٍ بَدأ الغربیّون یَشعُرون أنّ هناک عالَماً غیرَ عالَمهِم الْمُتَخَلِّفِ.
و در سال 1130 میلادی در شهر"طلیطله" ( شهری در اسپانیا) مدرسه ای برای ترجمه ی مشهورترین نوشته های مسلمانان از عربی به لاتین تأسیس شد. و در این هنگام غربیان دریافتند که جهانی غیر از جهان عقب مانده ی آنان وجود دارد .
العلوم الّتـی نَبَغَ فیها المسلمونَ ثمّ نَشَرُوها فـی الشرق والغرب کثیرةٌ.
علومی که مسلمانان در آنها بر جسته شدند سپس آنها را در شرق و غرب بسیارپراکندند.
ففى میدانِ الطِّبِّ عَکَفوا علی مُدارَسَةِ الأمْراضِ و مُداواتِها فـی الْمُخْتَبرات و "البیمارستانات" (الْمُسْتَشْفَیات) ،حتّی زادوا فـی الطّبِّ القدیمِ زیاداتٍ کبیرةً .
در عرصه ی پزشکی به مباحثه درباره ی امراض و درمان آنها درآزمایشگاهها و بیمارستان ها توجه کردند آزمایش می کردند ، تا اینکه بر علم پزشکی قدیم چیزهای زیادی را افزودند
و حسْبُک أن تعلمَ أنّ کتابَ "أبـی القاسم الزهراوىّ" فـی الطبِّ و الْجِراحةِ اِسمهُ "التصریف لِمَن عَجَز عن التألیف" قد اشْتَمَل علی أکثرَ مِن مِائَتَـی شَکْلٍ لِلْآلاتِ و الأدَواتِ الجِراحِیَّةِ و کانت ترجَمةُ هذا الکتابِ مرجِعَ الأطبّاءِ فـی الغرب.
و کافی است بدانی که کتاب"ابی قاسم الزهراویّ" درباره ی علم پزشکی و جرّاحی است که اسم آن"التصریف لِمن عَجَز عن التالیف"می باشد و شامل بیش از دویست شکل از ابزارهای جرّاحی می باشد و ترجمه ی این کتاب مرجع پزشکان در غرب بود .
اَلمسلمون هُم الذین وضَعوا اُسُسَ صِناعةِ "الصَّیْدَلَةِ" و ألَّفوا الکُتُبَ فیها.
و مسلمانان کسانی اند که پایه های صنعت"دارو سازی" را بنا نهادند و کتابهایی درباره ی آن تألیف کردند
أمّا الکیمیاءُ فیقولُ عُلماءُ أوروبّا إنّ المسلمین وَضَعوا اُسُسَها و نقلَ الغربیّونَ عنهم بعضَ الصناعاتِ و لا سِیَّما صناعةُ الورقِ کما نقلوا إلى لغاتهِم أکثَرَ من خمسین اسماً من الأسماء الکیمیاویّةِ الّتـی وَضعَها المسلمونَ.
اما"علم شیمی"، دانشمندان اروپا می گویند مسلمانان پایه های آن را بنا نهادند و غربیان برخی از صنایع به ویژه صنعت کاغذ سازی را از آنها نقل کردند(آموختند)، چنانکه بیشتر از پنجاه اسم از اسم های شیمیایی را که مسلمانان وضع کردند، به زبان خودشان انتقال دادند
ادامه مطلب ...مکارم الاخلاق :اخلاق نیک
اللّهم صَلِّ علی محمّدٍ و آله و بَلِّغْ بإیمانـﻰ أکْمَلَ الإیمانِ و اجْعَلْ یقینـﻰ أفْضَلَ الیَقینِ و انْتَهِ بِنیَّتـﻰ إلى أحْسن النِیّاتِ و بِعَملى إلى أحسَن الأعمالِ...
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست و ایمانم را به کامل ترین مراتب ایمان برسان و باورم را برترین یقین قرار بده و نیت مرا به نیکوترین نیت ها و کردارم را به بهترین کردارها برسان ..
و اکْفِنـﻰ ما یَشْغَلُنـﻰ الاِهتمامُ به واسْتَعْمِلْنـﻰ بما تَسْألُنـﻰ غَداً عنه و اسْتَفْرِغْ أیّامى فیما خَلَقْتَنـﻰ له و أغنِنـﻰ و أوسِعْ علىَّ فـﻰ رزقِکَ
و مرا برهان از کاری که توجّه کردن به آن مرا از عبادت تو باز می دارد و مرا به آنچه که فردا ی قیامت می پرسی به کار بگیر و روزهای مرادر آنچه که مرا به خاطرآن آفریده ای،به پایان برسان.و مرا بی نیاز کن و روزیت را بر من فراخ گردان
ولا تَبْتَلِیَنّى بالکبْرِ و عَبِّدْنـﻰ لک و لا تُفسِدْ عبادتى بالعُجْبِ و أجْرِ لِلنّاسِ علی یدﻯ الخیرَ و لا تَمحَقْهُ بِالْمَنِّ وهَبْ لـﻰ مَعالـﻰَ الأخلاق و اعْصِمْنـﻰ من الفَخْرِ.
وبه به تکبّردچارم نکن و مرا به بندگی بگیر و عبادتم را با عُجب و خودپسندی تباه مکن و خیر و نیکی برای مردم را به دست من جاری کن، و آن را با منت نهادن از بی نبر و اخلاق پسندیده را به من ببخش و مرا از فخر فروشی نگهدار
. اَللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ و آله و لا تَرْفَعْنـﻰ فـﻰ النّاسِ دَرَجةً إلّا حَطَطْتَنـﻰ عند نفسى مثلَها و لا تُحْدِثْ لـﻰ عِزّاً ظاهراً إلاّ أحْدَثْتَ لـﻰ ذِلَّةً باطنةً عند نفسى بقَدَرِها...
بار خدایا بر محمد و آل او درود بفرست و مرا در میان مردم درجه ای بالا نبر جز آنکه پیش نفسم مانند آن پست نمایی، و ارجمندی آشکارا برایم میاور جز آنکه به همان اندازه پیش نفسم برای من خواری پنهانی پدید آوری .
وَ عمِّرْنـﻰ ما کانَ عُمرﻯ بِذْلَةً فـﻰ طاعَتِک فاٍذا کانَ عُمرﻯ مَرْتَعاً لِلشَّیطانِ فاقْبِضْنـﻰ إلیک قبل أن یَسْبِقَ مَقْتُک إلىَّ أو یَسْتَحْکِمَ غَضَبُک علىَّ...
و تا هنگامی که عمرم مانند جامه ی فرسوده ای در فرمانبری تو به کار رود، به من عمر دراز بده، و هر گاه عمر من چراگاه شیطان شود، مرا به نزد خودت قبض روح کن پیش از آنکه دشمنی سخت تو به من روی آرد یا خشمت بر من استوار گردد ..
اَللّهمّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلهِ وحَلِّنـﻰ بِحِلْیةِ الصالحین و ألبِسْنـﻰ زینةَ الْمُتَّقینَ فـﻰ بَسْطِ العدلِ و کَظْمِ الغَیظِ و إطفاءِ النّائرَةِ و ضَمِّ أهْلِ الفُرْقَةِ...
خداوندا بر محمّد و خاندان او درود فرست، و مرا به زینت شایستگان آراسته فرما و زیور پرهیزکاران را به من بپوشان با گستردن عدل و داد و فرونشاندنن خشم و خاموش کردن آتش دشمنی و گرد آوردن پراکندگان
و خَفْضِ الْجَناحِ... و القَولِ بالحقِّ و إنْ عَزَّ و اسْتِقلالِ الخیرِ و إنْ کَثُرَ مِن قَولـﻰ و فِعلى واسْتِکْثارِ الشَّرِّ و إنْ قَلَّ من قَولـﻰ و فِعْلى...
و فروتنی ... و گفتن حق اگر چه سخت بیاید و کم شمردن نیکی در گفتار و کردارم، اگر چه بسیار باشد و بسیار شمردن بدی در گفتارم و کردارم،اگر چه اندک باشد ...
اللّهمّ صَلِّ علی محمّدٍ و آله و اجْعَلْ أوسَعَ رِزْقِک علىَّ إذا کَبِرْتُ و أقْوی قُوَّتِک فـﻰََّ إذا نَصِبْتُ و لا تَبْتَلِیَنّى بِالکَسَلِ عن عبادَتِک...
الدرس التاسع: درس نهم
اَللّهَ اللّهَ فـی الأیتام (من نهجالبلاغة):خدای را، خدای را، از حال یتیمان غفلت نکنید
وَصیّةُ الإمامِ علىٍّ (ع) لِلْحسن و الحسین علیهماالسلام لمّا ضربه ابْنُ ملجمٍ لَعَنَه اللّه:
سفارش امام علی(ع) به حسنوحسین(ع) هنگامی که ابن ملجم که لعنت خدا بر او باد به او ضربت زد:
اُوصیکُما بِتَقوی اللّهِ و ألاّ تبغیا الدنیا و إنْ بَغَتْکُما... و قولا بالحقِّ و اعْمَلا لِلْأجْرِ و کونا لِلظّالِم خَصْماً و لِلمَظلومِ عَوناً
شما را به تقوای الهی سفارش می کنم، و اینکه دنیا را نخواهید هر چند دنیا شما را بخواهد ... و سخن حق بگویید و برای پاداش[ آخرت] کار کنید و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید .
اُوصیکُما و جمیعَ وَلَدﻯ و أهلى و مَن بَلَغه کتابـی بتَقْوَی اللّهِ و نَظْمِ أمْرِکُم و صَلاحِ ذاتِ بَیْنِکُم.
وصیت می کنم شما دو فرزند و همه فرزندان خود و همه ی آن کسانی را که نوشته ی من به آنان می رسد، که در پیشگاه خدا تقوا ورزید و در کارتان نظم داشته باشید و با هم آشتی کنید .
اَللّهَ اللّهَ فـی الأیتام خدای را،خدای را از حال یتیمان غفلت مکنید. ادامه مطلب ...
الدرس الثامن : درس هشتم
عُلُوٌّ فـﻰ الحیاة و فـﻰ الْمَماتِ: بزرگی در زندگی و مرگ
ابن الأنبارىّ
عُلُوٌّ فـﻰ الحیاةِ و فـﻰ الْمَماتِ لَحَقّ تلک إحْدَی الْمُعجزات:
بزرگی در زندگی و مرگ واقعاً یکی از معجزات می باشد .
کأنّ الناسَ حولَک حینَ قاموا وُفودُ نَداک أیّامَ الصِّلاتِ .
گوی این مردمی که پیرامون ایستاده اند، گروه هایی هستند که در روزهای بخشش تو به دورت جمع می شدند.
کأنّک قائمٌ فیهم خطیباً و کُلُّهُمُ قیامٌ لِلصَّلاةِ
گویا تو در میان آنها خطبه خواندن ایستاده ای و همگی برای ادای نماز بر خاسته اند.
و لمّا ضاق بَطْنُ الأرضِ عن أن یَضُمّ عُلاک من بعد الوفاة.
و هنگامی که درون زمین بعد از وفات تو، تنگ شد از اینکه بزرگیِ تو را در بر گیرد .
أصاروا الجوَّ قبرَک و اسْتَعاضوا عن الأکْفانِ ثوبَ السّافیاتِ
جو و آسمان را قبر تو گردانیدند و لباسِ بادها را جایگزین کفن کردند.
لِعُظمِکَ فـﻰ النفوس بقیتَ تُرْعَی بِحُرّاسٍ و حُفّاظٍ ثِقاتِ
به علّت عظمت وجودت در میان مردم همچنان با نگهبانان وپاسدارانی مطمـﺌـن محافظت می شوی.
و توقَدُ حولک النیرانُ لیلاً کذلک کُنتَ أیّامَ الحیاةِ.
وپیرامون تو شبانه آتش برافروخته می شود در روزهای زندگی نیز این چنین بود
رکبتَ مَطیَّةً مِن قبلُ زیدٌ عَلاها فـﻰ السنینَ الماضیاتِ
برمرکبی را سوار شدی که قبل از تو زید در سالیان گذشته بر آن سوار شد.
الدرس السابع : درس هفتم :
(( الجبلُ الرصین : کوه استوار ))
نجیب الکیلانـﻰّ
کانت الزِّنزانةُ صامتةً و فـﻰ رُکْنٍ من أرکانِ الزنزانةِالصّامتةِ الْمُظْلِمَةِ، کان شیخٌ لم یکُن لسانُه یَکُفّ عن التسبیحِ و الدعاءِ
سلول زندان ساکت بود و در کنار ستونی از ستون های سلول زندانِ ساکتِ تاریک، پیر مردی بود که زبانش از ستایش خدا و دعا باز نمی ایستاد
أحسّ تباشیرَ الفجر فَاتجه الیدَلوالماء فلَم یَجد به قطرةً واحدةً فَتَذکّر أنّ السّجانَ قدأمرَ أن یُحرَمَ منالماءکوسیلةٍ من وسایل الضغط والتعذیب فَضَرَبَ بِکفَّیْهِ التُّرابَ قائلاً: ﴿ فَلم تَجِدوا ماءً فَتَیَمَّموا...﴾ جاء السجّان وصاح:
سپیده صبح را احساس نمود به سمت سطل آب رفتپس یک قطره در آن نیافت به یاد آورد که زندان بان دستورداده است از آب محروم شود به عنوانک وسیله فشار وشکنجه پس کف دستهایش را به خاک زد در حالی که می گفت: اگر آبی پیدا نکردید پس تیمم کنید ... زندانبان آمد وفریاد کشید
اِنْهَضْ من مکانِک! سَتَعْرفُ الیومَ کیف نَفُکُّ عُقْدةَ لسانِک:
از جایت بلند شو! می دانیم امروز چگونه گره ی زبانت را بازکنیم
و أمامَ الْمَحکمةِ العسکریَّة وقف الشیخُ فـﻰ هُدوءٍ عجیب،
و در برابر دادگاه نظامی پیرمرد با آرامش عجیبی ایستاد
سأله الرئیسُ قائلا : لماذا قاتَلْتَ دَوْلَتَنا؟ - لِکَونها دولةً باغیةً... طاغیةً... معتدیةً علینا.
رﺋـیس دادگاه از وی چنین پرسید: -چرا با دولت ما مبارزه کردی؟-چون که دولتی ظالم...سرکش و متجاوز به ما بود
إذا أطْلَقْنا سَراحَک، ماذا تفعل؟ - أعودُ لِلْجهادِ فـﻰ سبیل اللّه. لماذا تَکْرَهُنا هکذا؟
اگر ما تو را آزاد کنیم، چکار می کنی؟ - به جهاد کردن در راه خدا باز می گردم. - چرا این چنین از ما بدت می آید؟
. منطقٌ عجیبٌ حقّاً... لِأنّکم طُغاةٌ و ظَلَمةٌ... هل تَنْتَظِرون أن أفْرِشَ لکم الطّریقَ بالوُرودِ و أقولَ لکُم:
واقعاً سخن شگفت آوری است ... برای اینکه شماها سرکش و ستمگرید ... آیا انتظار دارید که راه را با گل ها برایتان فرش کنم وبه شما بگویم:
أیُّها اللُّصوصُ! هذا بیتـﻰ، اِسْرِقوا... و هذهِ رَقَبَتـﻰ اِقْطَعوها.
ای دزدان! این خانه ی من است، بدزدید ... واین گردن من است، آن را ببرید!
کَذِبْتَ أیُّها الشیخُ... نحن دُعاةُ نورٍ و معرفةٍ و عدلٍ.
دروغ گفتی ای پیرمرد ... ما دعوت کنندگان به سوی روشنایی و شناخت و عدالت هستیم . -
- یا قاتِلى الأنبیاء و الأبریاء و یا مُخَرّبـﻰ الدّیارِ! إنَّنا لا نؤْمِنُ بِکُم، إذْ لیس لِلشّیاطینِ رسالةُ نورٍ و معرفةٍ و عدلٍ
ای قاتلان پیامبران و بی گناهان و ای ویران کنندگان خانه ها! بی شک ما به شما ایمان نمی آوریم، زیرا شیطان ها پیام نور و شناخت و عدالت ندارند ادامه مطلب ...